تاکید حضرت فاطمه(س) برحكومت خدا در همه حال

 

تاريخ: سه شنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۰

 

آنچه که شيعه مي‌فهمد و بر آن تأكيد دارد، اين نيست که خلفاء نا مسلمان بودند و لذا نبايد جانشين پيامبر«صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌سلّم» باشند. بايد متوجّه بود اصلاً سطح اسلام فاطمي با سطح اسلام غيرفاطمي فرق ‌مي‌کند. اسلام فاطمي معتقد است كه نبايد يك لحظه غيرخدا بر انسان‌ها حاكميت داشته باشد و لذا بعد از رحلت پيامبر«صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌سلّم» هم حتماً بايد امام معصومي كه صرفاً حكم خدا را ارائه مي‌دهد بر رأس جامعه حكومت كند و در زمان غيبت امام‌معصوم هم بايد فقه آ‌ل‌محمد«سلام‌الله‌عليهم» بر جامعه حاكم باشد تا در هر صورت خدا حاكم باشد، چراكه خود قرآن فرمود: « فَاللهُ هُوَ الْوَلي» ؛ يعني فقط خدا وليّ و سرپرست است.

اسلام غيرفاطمي فكر مي‌كند مي‌شود غير خدا بر جامعه حاكم باشد و نهايت اين‌كه يك فرد خوب متديني جامعه اسلامي را مديريت ‌كند. در حکومت اسلامي (اسلام فاطمي)، انسان‌ها مي‌خواهند بندة خدا باشند و لذا حكومت نفس امّارة خود يا هر انسان ديگري را نمي‌خواهند و در حکومت مسلمين (اسلام غيرفاطمي)، حاكميت، متذكّر عبوديت انسان‌ها نيست، بلكه خواست انسان‌ها در صحنه است و ميل انسان‌ها است كه ميدان‌داري مي‌كند. نهايتاً اين حاكم مسلمان طبق عقلش حکومت ‌مي‌کند ولي علي«عليه‌السلام» كه تمام نفس خود را در خدا ذوب كرده و هيچ خوديتي براي خود نگذاشته، اگر حاكم باشد حكم خدا را حاكم مي‌كند تا انسان‌ها در بندگي خدا مستقر شوند و به همين‌جهت پيامبر خدا«صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌سلّم» خبر دادند: «اَلحقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ مَعَ الحَقِّ»  تا ما در جهت استقرار بندگي خود و نظام اجتماعي، سرگردان نباشيم. وقتي علي«عليه‌السلام» حاکم است، ديگر فرد حاکم نيست، بلكه حق حاکم است. وقتي غيرعلي«عليه‌السلام» حاکم است، بهترين انسان هم که باشد، فرد حاکم است و مسلّم حق حاکم نيست. وقتي غيرعلي«عليه‌السلام» حاکم است، تبعيت از حاکم، تبعيت از نظر فرد است. و وقتي علي«عليه‌السلام» حاکم است، تبعيت از حاکم، تبعيت از خداست. وقتي خلیفه حاکم است، يک مسلمان حاکم است تا جامعه را با نظرات خود اداره‌کند.

 بعد از رحلت پيامبرخدا«صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌سلّم»، ابابكر بالاي منبر رفت و گفت: «رسول اكرم در روش خود از جانب خدا مؤيد و به وحي آسماني مستظهر بود، ولي ما كه دستمان از وحي كوتاه است، با اجتهاد خود در ادارة امور مسلمين سير خواهيم كرد، ممكن است به ياري خدا رأي ما مصيب باشد و ممكن است خطا كنيم» . چه کسي چون فاطمه«سلام‌الله‌عليها» فهميد معناي اين حرف چيست؟! فاطمه«سلام‌الله‌عليها» فهميد معني اين حرف، نفي حاكميت خدا بر جامعه است. اين‌جاست كه حقيقت انسان كه بندگي خداست در صحنه اجتماع از بين مي‌رود و آرام‌‌آ‍رام حاكميت میل ها همه‌جاي زندگي انسان‌ها را مي‌گيرد و بستر ظهور بني‌اميه فراهم مي‌شود.

 

آفات مفيد‌بودن به جاي حق‌بودن

در اين حالت كه خلیفه بخواهد طبق نظر خود عمل كند، ديگر حكومت، حکومت اسلامي نيست، بلکه حکومتِ مسلمانان است تا بر اساس رأي خودشان جامعه‌ را اداره‌کنند و لذا هر چيز را با عقل خود مفيد تشخيص دادند، حاكم مي‌كنند و اجرا مي‌نمايند. ديگر بحث نمي‌شود چه چيزي «حق» و چه چيزي باطل است، بلكه بحث در حدّ مفيد ‌بودن يا مضّر بودن كارها است، آن‌هم در حدّ تشخيص خود انسان‌ها، و معلوم است كه در چنين شرايطي چه حقايق بزرگي مورد غفلت قرار مي‌گيرد. آيا مردم نمي‌دانستند خداوند چه راهي براي حق و باطل‌بودن كارها و چيزها از طريق علي«عليه‌السلام» برايشان تعيين كرده، يا موضوع را با اهميت قلمداد نمي‌كردند؟

پس در جواب كسي ‌كه مي‌گويد: چه ضرري داشت که ابابکر حاکم بود و مگر چقدر فرق مي‌كرد اگر علي«عليه‌السلام» حاكم بودند، مگر ابابكر كافر بود كه اين‌قدر نسبت به حاكميت وي بايد حساسيت نشان داد؟! بايد گفت: چيزي نشد، فقط در حاکمیت ابابکر حقيقت در صحنه نبود وگرنه در حكومت ابابكر هم اگر مردم گندم مي‌كاشتند، نتيجه مي‌گرفتند، امور زندگي را به راحتي انجام مي‌دادند، يعني وقتي ابابکر حاکم است، هيچ ضرري به مفيد بودن زندگي از نظر اهداف دنيايي ‌نمي‌خورد. مردمي که مي‌خواهند زندگي‌شان صرفاً از نظر عقل خودشان مفيد باشد، چه فرقي مي‌کند علي«عليه‌السلام» حاکم باشد يا ابابکر؟! ولي چيزي كه در حاكميت ابابكر سخت مورد غفلت قرار گرفت، حاكميت حق بود، و مسلّم اگر روي اين مسئله حساس بودند جز به حاكميت علي«عليه‌السلام» راضي نمي‌شدند.

حضرت علي«عليه‌السلام»، حضرت فاطمه‌زهرا«سلام‌الله‌عليها» را سوار شتر کردند به تك‌تك خانه‌هاي مردم مدينه سرزدند، همه گفتند:«حيف که شما دير آمديد، وگرنه ما زودتر با شما بيعت ‌مي‌کرديم. ولي ديگر ما با ابابکر بيعت‌ کرده‌ايم.»  براي مردمي كه سود و زيان كارها را در همين حدّ مي‌دانند چه فرقي مي‌کند با ابابكر بيعت كنند يا با علي«عليه‌السلام»، آن‌ها چيزي به نام حقيقت برايشان مطرح نيست. «مفيد بودن» يعني اين‌که ما بتوانيم زندگي‌کنيم، نان داشته‌باشيم، امنيت هم داشته‌باشيم، با ابابکر هم که مي‌شود به اين‌ها رسيد، چه اصراري است كه حتماً علي«عليه‌السلام» حاكم باشد، شايد به فاطمه ‌زهرا«سلام‌الله‌عليها» هم نصيحت كرده باشند و يا در دل خود از اين‌‌همه حساسيت فاطمه«سلام‌الله‌عليها» نسبت به حذف علي«عليه‌السلام» می کردند و اگر از زبان پيامبرخدا«صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌سلّم» نشنيده بودند كه فرمودند: «خداوند قلب و جوارح فاطمه را از ايمان و يقين پركرده»  به انگيزة حق‌خواهي آن حضرت شك هم مي‌كردند.

فاطمه«سلام‌الله‌عليها» است كه مي‌فهمد وقتي غیر معصوم حاکم است، «حقيقت» در حد «مفيد بودن» تقليل مي‌يابد و در چنين شرايطي کيست که فاطمي فکرکند و بفهمد آنچه بر مردم حكومت مي‌كند حقيقت نيست؟! مردم عادي مي‌گويند: «چه اشکال دارد؟! مگر چه شده؟! اين هم که مسلمان است. شيله‌پيله هم که ندارد. کمک ما هم که مي‌کند. خودش هم که از دنيا چيزي نمي‌خواهد.»؛ و واقعاً كار مشكلي است كه بتوان به چنين مردمي فهماند فرقش اين است که علي«عليه‌السلام» که حاکم باشد، «حقيقت» در صحنه است، ولي غیر معصوم که حاکم باشد «فايده» در صحنه است و حقيقت در صحنه نيست، کسي که دغدغة «حقيقت» ندارد، علي«عليه‌السلام» هم كه حاكم نشد ضرر نکرده‌است. آيا مي‌شود به مردم گفت، وقتي علي‌«عليه‌السلام» حاکم است کسی در میان است که هيچ نظري از خود ندارد و اسلام مجسّم است، در اين حالت اسلامْ حاکم است نه مسلِم و زندگي انسان به عالم غيب و معنويت وصل مي‌شود و بستر بندگي انسان‌ها فراهم مي‌گردد و انسان‌ها احساس بي‌ثمري نمي‌كنند؟

         

منبع : گروه فرهنگي الميزان






شرح خطبه فدك حضرت زهرا سلام الله عليه

 پس از رحلت رسول اكرم(صل الله عليه و اله) دو حادثه مهم و سرنوشت‏ساز روی داد كه تمامی حوادث بعد از آن را تحت‏تأثیر قرار داد. اين دو حادثه يكی تشكيل سقيفه و غصب خلافت مسلمين، و ديگری غصب فدك يعنی قطعه زمين اهدايی حضرت پيغمبر گرامی اسلام(صل الله عليه و اله) به دخترش حضرت زهرا(سلام الله علیها) بود. پس از مدت بسيار كوتاهی از اين دو رويداد و بعد از چند بار پيگيری برای باز پس گرفتن فدك و بی‏نتیجه بودن آن، حضرت زهرا(سلام الله علیها) در مسجدالنبی(صل الله عليه و اله) در مدينه حاضر شد و خطابه‏ای ايراد كرد كه از آن پس به خطبۀ فدك معروف شد.

 






تحقيق آكسفورد درباره تقلب مهدي هاشمي در رساله دكترا

 

روزنامه 'گاردين' در مقاله اي از تحقيق و تفحص دانشگاه آكسفورد درباره صحت و سقم موضوعات مطرح شده مبني بر تقلب دانشگاهي مهدي هاشمي رفسنجاني و اينكه گفته مي شود رساله دكتراي خود را با كمك ديگران نوشته است، خبر داد. 

  

به گزارش  ايرنا، اين روزنامه انگليسي ضمن اعلام اين خبر نوشت: مهدي هاشمي رفسنجاني رئيس سابق يكي از شركت هاي زير مجموعه وزارت نفت ايران بود و دوره 5 ساله دكتراي خود را در يكي از دانشكده هاي مربوط به مطالعات شرق شناسي در ماه اكتبر آغاز كرد.

 

يكي از اساتيد دانشگاه آكسفورد شكايت كرده است كه استانداردهاي بالاي اين دانشگاه به دليل كمك عوامل اين دانشگاه براي فراهم كردن زمينه تحصيل هاشمي در آن 'متزلزل' شده و در صورت اثبات اين مسئله، هاشمي از دانشگاه اخراج مي شود.

 

گاردين در ادامه نوشت: مهدي هاشمي ادعاهاي آكسفورد را تكذيب كرده و از درخواست پذيرش خود به عنوان دانشجوي دكترا دفاع كرده است . دوستان مهدي هاشمي رفسنجاني ادعا مي كنند وي قرباني تعقيب و آزار مخالفان دولت شده است.

 

خبر اين تحقيق و تفحص در بحبوحه تشديد اقدامات امنيتي دانشگاه ها و روابط آن ها با فرزندان شخصيت هاي برجسته در خاورميانه منتشر شده است.

 

'سر هووارد ديويز' به عنوان مدير دانشكده علوم اقتصادي لندن چندي پيش در همين ماه در پي ادعاهايي درباره نزديكي وي به 'سيف الاسلام '، پسر 'معمر قذافي' رهبر ليبي و نيز رژيم ليبي و وابستگي به كمك هاي مالي آن ها استعفا كرد.

 

'سر پيتر نورث' يكي از معاونان سابق دانشگاه آكسفورد و يكي از دانشمندان حقوقي سرشناس، مسئوليت هدايت اين تحقيق و تفحص را برعهده دارد. مطابق قوانين، تمام بخش هاي يك پروپوزال (رساله) بايد توسط دانشجوي متقاضي نوشته شده باشد.

 

علاوه بر اين،اينكه زبان انگليسي هاشمي به اندازه كافي خوب نيست كه بتواند يك رساله دكتري در آكسفورد را بنويسد و اين كه وي در شعاع 12 مايلي مركز شهر آكسفورد زندگي نمي كند، از جمله مواردي است كه تحت بررسي قرار دارد. نورث با اساتيد و مقامات اين دانشگاه مصاحبه كرده است.

مدير آموزش دانشگاه نخستين كسي بود كه اين ادعاها را دست كم از سوي دو نفر از اساتيد دانشگاه در ماه دسامبر دريافت كرد.

 

'كاوه موسوي'، يكي از اساتيد مركز مطالعات حقوقي - اجتماعي و رئيس بخش حقوق منافع عمومي اين دانشگاه، كه اصالتا ايراني است گفت كه هاشمي با كمك عوامل دانشگاه توانسته مراحل پذيرش خود را كامل كند.

موسوي به گاردين گفت، همين مرا ناراحت مي كند زيرا يك متقاضي واجد شرايط تر به خاطر اين كار از تحصيل در اين دانشگاه محروم شد. وي افزود: 'من ترديدي ندارم كه ملاك هاي معمول در مورد پذيرش افراد متزلزل شده است و متقاضيان بسيار بسيار واجد صلاحيت و شايسته تري براي دكتري وجود دارند. چطور او توانسته اين كار را انجام دهد براي من معلوم نيست اما مطمئن هستم كه دانشگاه اين موضوع را كاملا مورد بررسي قرار خواهد داد.'

 

براساس اين گزارش در مركز تحقيقات اين دانشگاه خلاصه رساله پيشنهادي هاشمي كه در ماه ژانويه سال 2010 توسط دو تن از اساتيد ارشد دانشكده مطالعات شرق شناسي مورد ارزيابي قرار گرفت، وجود دارد. دكتر 'هما كاتوزيان'، كارشناس تاريخ معاصر ايران گفت،‌ اين خلاصه را به دقت خوانده است اما متوجه نشده است كه اين درخواست از سوي پسر رفسنجاني رسيده زيرا اين درخواست به نام ديگر وي كه همان بهرماني است ارسال شده است.

 

پروفسور 'ادموند هرزيگ'،‌ كه داور ديگر اين پروپوزال است از اظهار نظر خودداري كرد و روزنامه گاردين را به دفتر مطبوعاتي دانشگاه آكسفورد ارجاع داد.

سخنگوي دانشگاه آكسفورد نيز به گاردين گفت كه تحقيقات گسترده اي در اين زمينه حال انجام است.

وي گفت، هيچ ادعايي مبني بر اين كه هاشمي به خاطر چشم انداز دريافت كمك مالي به اين دانشگاه پذيرفته شده وجود ندارد. با اين حال، تحقيق درباره ادعاها مبني بر اين كه برخي افراد در ازاي پول در نوشتن پروپوزال به وي كمك كرده اند ادامه دارد.

 

طي يك نامه الكترونيكي مفصل اين ادعاها براي هاشمي تشريح شده است ولي وي پيش از انتشار اين اخبار از هر گونه اظهار نظر خودداري كرد. در عوض وي در نامه اي ديگر نوشت: 'همانطور كه شما نيز مطلع هستيد، درخواست من در دانشگاه آكسفورد پذيرفته شده و من طي چند ماه گذشته مشغول تحصيل در آن جا بوده ام...توصيه مي كنم شما با دفتر مطبوعاتي اين دانشگاه تماس بگيريد.

 






گزارش تخلف
بعدی